دیشب با خواهرم اینا و دوستم رفتیم دریا از اونطرف هم داداش کوچکه اومد برخلاف هر روز هوا
خیلی عالی بود دیگه از اون هوای گرم و شرجی خبری نبود اخه از هوای گرم اینجا دیگه خسته
شدم همش ۲ ماه هوای خوبه بقیش شرجی فکرش و بکنید خوب دیگه از هواشناسی برییم
ساحل دریا هوا را بی خیال.کنار ساحل شروع به چیدن خرت و پرت هامون کردیم و بقیه هم
مشغول قدم زدن من تمام حواسم به بچه ها بود که داشتن برای خودشون خونه می ساختند
اونم با چه ذوقی ولی موج دریا مانع می شد خلاصه هر کی برای خودش یه عالمی داشت بگو
بخند اما من که اصلا حوصله نداشتم انگار کسی به زور منو اورده بود یک مرتبه صدای موج دریا
منو از تو عالم خودم بیرون اورد انگار با صداش داشت با هام حرف میزد حس عجیبی داشتم
کم کم داشت هوا سرد می شد این بچه های سرما ندیده هم طاقت نداشتن همش میگفتند
سرده پاشین بریم حدود ساعت 2 شب بود که برگشتیم خداییش کمی روحیه گرفتیم اینم از تفریح
دیروز ما جاتون خالی
سلام !
هستیم در محضر دوستان نفس میکشیم !
زندگی مثل مردابه شاید زیبا نباشه ولی میشه توش نیلوفری مثل تو رو پیدا کرد ..
سلام
خوشحالم که بهتون خوش گذشته
سلام داداجان بس هسابی خوش کذشته بهتون÷من که نبودم با هاتون÷ها ها هاها شوخی کردم
شب نیست که آهم به ثریا نرسد از چشم ترم آب بدریا نرسد
میمیرم از این غصه که آیا روز دیدار به دیدار رسد یا نرسد
خوب بود
ایول خوشحالم که بهت خوش گذشته ... دریا آرامش میده به آدم... مهم نیس اینجا باشی یا توغربت دریا سخاوتمنده...