حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

خاطرات روز جمعه یه روز بارونی

دیروز باز هم جمعه بود به هر طریقی باشه باید روز جمعه از خونه بزنم بیرون چه شوهر بیاد چه نیاد

می دونید چرا؟اخه جمعه ها تو غربت دل ادم خیلی میگیره دلم هوای پدر ومادر وکوچه پس کوچه

های شهرمون میکنه زنگ زدم به خواهر گفتم هوا خیلی عالیه پاشو بریم بیرون اونم یه جوری

خلاصه شوهر شو راضی کرد  با هم رفتیم فستیوال هوا خیلی عالی فکرشو بکن نم نم بارون قطره

های بارون رو شیشه ماشین .چه حالی داشت وقتی رسیدیم به زور یه پارکینگ پیدا کردیم  اخه

جا زیاد بود ولی میدونید که بارکینک خوباشو پولی کردند دست از سر زمین خدا هم بر نمی دارند 


اونم ساعتی 8 هزازتومان خودمون  ولشون کن بریم تو حال وهوای چشنواره  خیلی شلوغ بود اگه

یه خورده غافل می شدیم همدیگه رو گم میکردیم  هر کی محو تماشای یه چیزی بود یکی عکس

مینداخت یکی با هنرمندان که از ایران و جاهای مختلف اومده بودند حرف میزد یکی هم خریدو ...

من هم دنبال غرفه ایران بودم گشتم تا پیداش کردم خیلی با حال بود هنرمندان ایرانی داشتند

برنامه اجرا میکردند اهنگهای محلی و پاپ همه داشتند می رقصیدن اونطرف تر هم فرشهای

خشکل ایرانی و غذای سنی راستی تو اون هوای سرد اش و لبو خیلی حال داد  تا حالا حتما

هزار بار تبلیغ پفک لینا لوله ای از شبکه های مختلف دیدین میدوننین تنها چیزی که زیاد ازش

استقبال می شد لینا بود چیزی که من ازش بدم میاد خودمونیما برنج محسن که هر سال باید

باشه کلی خندیدم از اونجا به غرفه هند و مالزی و.......همه رفتیم یکی از یکی با حال تر دیگه

بارون داشت شدت میگرفت به زور خودمونو به ماشین رسوندیم واومدیم خونه دیدیم اقامون با

دوستش خونه نشسته گفتم خونه بشین شاید جشنواره خودش بیاد خونه.دوستان جاتون سبز



امشب ز رسم عاشقی یادی زباران میکنم

در غربتی تاریک و سرد از غم حکایت میکنم

امشب وجودم خسته است از سردی دلهای سرد

ایا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟


اهی شفاپیدا کنی تو واسه دردت دوا پیدا کنی تو تقدیم به دخملم دوستت دارم عزیزم

ترانه

از این دلواپسی سیرم دارم از یاد تو میرم

شبی تو کنج تنهاییم از این فاصله می میرم

هزار و یک شب بی تو کنار تو بسر کردم

به امیدی که با عشق تو به دنیای تو برگردم

چه ساده با نگاه تو به دام عشق افتادم

نفهمیدم چرا اخر به این بی راهه تن دادم

تو به فکر جدایی ومنم عادت پی موندن

چه سخته بی نگاهت خوندن گر بدانم پشت پلکم خانه توست

نخوابم تا قیامت چون دلم دیوانه توست

این متن هم از تو دفتر دوستم پدا کردم ازش خوشم اومد گفتم برای دوستان هم بذارمش نمیدونم شاعرش کیه . اخه خیلی به شعر علاقه دارم

کارت پستال درخواستی www.orchid.blogfa.com

امان از حرف مردم

میدونی از چه ادمهای بدم میاد و حرصم میگیره که منتظرن تقی به توقی بخوره  برات حرف در بیارن اونم از نوع یک کلاغ و چهل کلاغی. اونم حرفهای پوچ و بی هدف که اصلا  حرف خودت نیست نمیدونم از کجا میارن نمیدونم با این کاراشون میخوان چی رو ثابت کنن!از کاه کوه میسازن وای خدای من نمی دونم چی گیرشون میاد من به این جور ادما میگم فضول البته ببخشیدا.ولی خوب دیگه چقدر تحمل مگه ادم  اهنه که حرف بی ربطشون رو تحمل کنه ؟اخه دیگه بعضیها شورشو در اوردند تا میتونی خوبی کن این زمونه دیگه جواب خوبی بدی میتونه باشه یعنی خوبی بهشون نیومده نمیدونی با چه ساز شون برقصی مثلا اگه بچه  داشته باشی میگن سالی یکی میزاد!!اگه نداشته باشی میگن وای خودت نمیخوای یا میترسی بازم ناقص باشه؟مردم از دست این ادما دیگه خسته شدم دیگه نمی کشم نمیدونن که ادم خودش هزار تا غم وغصه داره که دیگه طاقت زخم زبون و نداره  من سعی میکنم تا بتونم بهشون اهمیت ندم ولی مگه میشه سعی میکنم خودم باشم برای خودم زندگیکنم نه برای اونا درسته ناراحت میشم ولی می سپارمشون دست خدا .ای خدا نمی دونم اینا چی از جون من میخوان خودم هم موندم حالا شما قضاوت کنید.نمیدونم باید مهربون باشم یا نامهربون؟خوبی کنم یا بدی؟نمیدونم خلاصه موندم

رویای شب

می دونین یه بار تو زندگی موقعیت هایی پیش میاد که اگه نتونی ازش به نحو احسن استفاده

کنی دیگه اون زمان بر نمی گرده و تکرار نخواهد شد؟از موقعیت های که تو زندگی در زمانها

و مکان های خاص می افته باید بهترین استفاده را ببریم بعد از اون میرن جز خاطرات و رویاهای

دست نیافتنی در صورتی که یه بار بر حسب اتفاق شاید از روی خوش شانسی در زندگی

اتفاق می افتن کاش ان زمان می فهمیدیم که دیگر اون لحظه های شیرین شاید برایمان اتفاق

نیفتد بعدش یه موقعی می رسد که وقتی به یادش می افتی یا فکرشو می کنی گریه ات می گیره

میری تو اون زمان تو اون حس و حال دلت می خواد بشینی ویه دل سیر گریه کنی به یاد اون

موقعیت های خوب که به دلایلی باید ازش می گذشتی خدای من کاش میشد اون زمان برگرده

می دونستم چکار کنم اما الان جز اه و حسرت چیزی نمونده اخه دیگه دیر شده دیر دیر دیر
ایا واقا رویا بود یا یه اتفاق خوب؟!

کنار ساحل

 دیشب با خواهرم اینا و دوستم رفتیم دریا از اونطرف هم داداش کوچکه اومد برخلاف هر روز هوا

خیلی عالی بود دیگه از اون هوای گرم و شرجی خبری نبود اخه از هوای گرم اینجا دیگه خسته

شدم همش ۲ ماه هوای خوبه بقیش شرجی فکرش و بکنید خوب دیگه از هواشناسی برییم

ساحل دریا هوا را بی خیال.کنار ساحل شروع به چیدن خرت و پرت هامون کردیم و بقیه هم

مشغول قدم زدن من تمام حواسم به بچه ها بود که داشتن برای خودشون خونه می ساختند

اونم با چه ذوقی ولی موج دریا  مانع می شد خلاصه هر کی برای خودش یه عالمی داشت بگو

بخند اما من که اصلا حوصله نداشتم انگار کسی به زور منو اورده بود یک مرتبه صدای موج دریا

منو از تو عالم خودم بیرون اورد انگار با صداش داشت با هام حرف میزد حس عجیبی داشتم

کم کم داشت هوا سرد می شد این بچه های سرما ندیده هم طاقت نداشتن همش میگفتند

سرده پاشین بریم حدود ساعت 2 شب بود که برگشتیم خداییش کمی روحیه گرفتیم اینم از تفریح

دیروز ما جاتون خالی

دلتنگی



ترانه ای که خودم دوست دارم متن اونو نوشتم با صدای ناصر صدر (حلالم کن)

گل نازم حلالم کن حالا که سر د و داغونم

حالا که میرم از یادت به جرمی که نمی دونم

گل نازم حلالم کن اگه چشمات خیانت کرد
 
اگه از دست من دستات به دست دیگه عادت کرد

حلالم کن گل نازم اگر راز از تو پوشوندم

اگر هرگز نمی خواستم بفهمی عاشقت بودم

گل نازم نمی دونم کجای قصه هات بودم

نمی دونم به چه جرمی دلیل گریه هات بودم

گل نازم حلالم کن حلالم کن حلالم کن

حلالم کن گل نازم اگر گفتم ازت سیرم

اگر هرگز نمی خواستم بفهمی بی تو می میرم