حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

دو دست عاشق


عاشقی جرم قشنگی است در انکارش مکوش
و اگر جرم نمودی در پی عشقت بکوش

حرف دلم

خیلی دلم گرفته نازنین هم از زمین هم از زمان نمی دانم چه بگم عجب دنیای عجیبی شده
دوست دارم تنها باشم تنها زندگی کنم و تنها بمیرم هیچ کس حرف دل کسی را نمیفهمد همه
شدن یه کوه یخی نمیدانم چرا اینا همش برام سواله؟؟؟؟چرا هیچکی ادم را درک نمیکنه اخه چرا؟؟
ولی اینو میدونم هر کی در زندگیش یه دردی داره اخه این روزا زندگی بدون درد نمیشه هر چه سعی میکنم نمی تونم احساسم رو اون طوری که میخوام به زبون بیارم .خدا یا تو بگو بااین دل
تنگ چه کنم چرا دنیا شده پر از دروغ پر از جنگ و جدال همه با هم قهرند حتا با خودشون چرا هیچ
که با هیچ که مهربان نیست نمی دانم گریه امانم نمیدهد خدا یا کاری کن که همه بدون غم باشند یعنی یه جورایی شاد باشند بار خدا یا کمکمون کن

امان از دست عشق

از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت

شعری از ابجی الهام خودم (هر شب میای تو خوابم)

هر شب می یای تو خوابم نمی ذاری من بخوابم
میگی تو را ندارم هنوز در انتظارم
میگی فراموشم کن اون شب به زیر بارون
بدون تو می میرم دوستت دارم فراوان
چطور فراموش کنم قصه اون شب تلخ
عاشق من بودی تو گذشتی تو چه اسون
گذاشتی پا رو عهد و رفتی با یار دیگه
چطور فراموش کنم به جون تو نمیشه
الهام صداقت