حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟
!وقتی نمی توانی فریاد بزنی، ناله نکن! خاموش باش!
قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟!
تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خود باشی

فقر چی میتونه باشه؟

نکاتی بسیار قابل تامل درباره فقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛
فقر اینه که توی خیابون ...آشغال بریزی و از... تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه

دوستت دارم خدا جون

نمی گویم به اندازه دنیا که به اندازه وسعت بی نهایت تنهاییم خدا را شاکرم از آنچه بر سر راهم قرار می دهد تا یادم نرود هنوز هم به فکرم است !دوستت دارم پروردگار مهربانم !!!!آ

چکاپ خودم

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.
...
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …

و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :

هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،

لبخندی به ازای هر اشک ،

دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،

نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،

و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

جمله نهایی : عیب کار اینجاست که من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید

عشق میخواهم

عشق میخواهم ولی همراه اشک و آه نه! رشتهء مستحکمی، بازی باد و کاه نه! حس تنهایی تلخی، می کشد روح مرا عشق میخواهم رفاقت گاه یا بیگاه نه! طاقت تاریکی و سرما ندارم، زین سبب آفتابی گرم می خواهم، فروغ ماه نه! عشق پاکی رنگ نور و نرم از جنس حریر عشق سوزانی ، ولی یک شعلهء گمراه نه! الفتی دیرینه میخواهم رها از مرزها یار و همراهی، ولی در بُعد سال و ماه نه! جاده ناپیدا و من در جستجوی همسفر همسفر تا انتها، تا نیمه های راه نه! میتوان از هرچه در دنیا به آسانی گذشت از وفا و عشق حتی لحظه ای کوتاه نه! نیست چیزی در تنم جز موج موج آرزو عشق میخواهم " حسرتی جانکاه نه