حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

کاش مشد اینگونه زندگی کنیم

 

کاش می شد لحظه لحظه زندگی را بر صفحه سپید کاغذ به تصویر کشید

کاش فاصله قلب و زبان آدمها آینقدر زیاد نبود و مهربانی مهمان خانه دل تک تک ما انسانها می شد  و انسان دوستی ما لباسی بر تن و کفشی بر پای یتیم کودکی می شد  و مهربانی و سخاوتمان گرمابخش وجود تنها و خسته او.

مهربانی و مهربانی کردن آنقدر سخت نیست که بخواهد فلسفه های پیاپی را در خود جای دهد!

بکوشیم فقط و فقط مهربان باشیم نسبت به یکدیگر بدون هیچ چشمداشتی .

زمانی به خود می آییم که برای دوست داشتن آنانی که قلب و روحمان برایشان می تپید خیلی دیر است .

امروز را غنیمت بدانیم و بی حد و مرز عشق بورزیم به همنوعانمان.

سپاس و قدردانی بی پایان من از محراب و حامد عزیز که آهنگ زیبای ستاره  خاموش را به عشق ابدی زندگی یعنی دخترزیبایم فاطمه تقدیم کردندو تمام مهر من نثار آنانی که از آغاز نوشتنم در این وبلاگ همراه و یاور بوده اند و تمامی عشق و روحم تقدیم به یکتا و بی گلایه ترین همراه زندگی همسر عزیزم عارف.


اینم وبلاگ دوستان خوبم محراب و حامد www.rap023.tk