حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

حسرت دیدار

بیزارم از اشک حسرت (رازگل شب بو در ارشیو اذر ماه تقدیم به دخترم فاطمه)

محبوب من(الهام صداقت)

 

هنوز هم به پایت هستم تا کی و تا چه زمان نمی دانم بیا وبه چشمهای پر از اشکم بنگرکه در نبود توچه عاشقانه می بارد.این که تا کی بمانم در انتطارت خدا می داند تا وقتی که اشک در چشمان من جاریست و نورعشق تودردیده در چشمان پر از اشکم همچون ستاره ای خواهی درخشید.این را بدان که روزگار وفا نخواهد کرد نه به من نه به تو نه به او.تا هستم بیادم باش ومرا نگه بداردر قلبت انوقت که رفتم ونیستم دیگر چه سود باز هم صد حیف حالا تو رفته ای از دست رفتی به ان سوی بی من ومن مانده ام وقلبی که زود شکست دیگر نیستی اه نیستی که دستان پر از مهرت را بگیرم وبه چشمان پر از اشکت بوسه زنم ای که گفتی یه روز می روم وباورم نشد.رفتی اخر و تنها شدم تا ابد.نازنین بگو انجا هم کسی لحظه به لحظه و پابه پای تو می گرید؟یا نه این منم که چه با تو وچه بی تو دیوانه وار میگریم.ای که گفتی تا اخرین لحظات عمرم به یادت هستم ودر قلبم خواهی ماند  حالا بگو که رفته ای و خاموشی خاموش خاموش.باز هم بیادم هستی در قلبت جایی برای من مانده یا نه؟رفتم و دیگر نیستم و تمام شد انچه بین من وتو بود.
عزیز دل اگر می بینی که تابه حال زنده ام وعهد را شکسته ام چیزی مپرس زندگی ام می گذرد سخت و تلخ نه با تو بلکه با خیال تو.  

عقل می گوید خموش باش خموش وصبور ولی ای خوب من بی تو چه توان کردوکجاست جای صبر و قراروچیست انچه که بتواند تو و یادت را از قلبم بیرون براند.
فرشته من چیزی بگو حرفی بزن شاید اکنون روح تو نظاره گر من است وبه من می نگرد.
پس مرا دریاب باز هم می مانم در انتظارت قلب من ندا می دهد که عاقبت خواهی امدو مرا با خود همسفر خواهی کرد حالا کی وچه زمان باز هم خدا میداند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد